فصل چهارم: خاطرات آیت الله محمود قوچانی
بی اعتنایی به مقامات عراقی در مجلس ختم آیت الله حکیم
نسخه چاپی | ارسال به دوستان
برو به صفحه: برو

نوع ماده: کتاب فارسی

پدیدآورنده : مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی (س)

محل نشر : تهران

زمان (شمسی) : 1392

زبان اثر : فارسی

بی اعتنایی به مقامات عراقی در مجلس ختم آیت الله حکیم

‏ آیا پس از فوت آیت‏‏‌‏‏الله حکیم حضرت امام مراسم ختمی برای ایشان برگزار کردند؟‏

‏ در نجف متداول و مرسوم بود که اگر مرجعی فوت می‏‏‌‏‏کرد بعد از مراسم ختم و ‏‎ ‎‏فاتحه بیت آن شخص، مراجع دیگر هم به تدریج برای آن مرجع مجلس برگزار ‏‎ ‎‏می‏‏‌‏‏کردند. معمولاً هم سه مجلس برگزار می‏‏‌‏‏شد اگر عصر بود سه روز عصر و اگر شب ‏‎ ‎‏بود سه شب. زمانی که آیت‏‏‌‏‏الله حکیم فوت کرد‏‎[1]‎‏ طبق معمول متعارف بنا شد مراجع ‏‎ ‎‏درجه اول برایشان ختم بگیرند. خدا رحمت کند مرحوم حاج نصرالله خلخالی را، ‏‎ ‎‏ایشان رفت خدمت امام و پیشنهاد کرد که امام هم مکان و زمانی را انتخاب کنند و ‏‎ ‎‏مراسم ختمی برای آیت‏‏‌‏‏الله حکیم برگزار نمایند، اما امام فرمودند: نه، لازم نیست، ‏‎ ‎‏این همه ختم می‏‏‌‏‏گیرند کافی است. آقای خلخالی در پاسخ گفت: نه، خوب نیست شما ‏


‏ختم نگیرید، اگر این کار را نکنید آن کسانی که به دنبال بهانه هستند برداشت دیگری ‏‎ ‎‏می‏‏‌‏‏کنند. چون آن ایام مسائل سیاسی مختلفی هم مطرح بود. با سخنان آقای خلخالی ‏‎ ‎‏امام راضی شدند برای دفع سمپاشی برگزاری مجلس ختم را قبول کنند. ولی شرطی ‏‎ ‎‏گذاشتند و فرمودند: وقتی خواستند در مأذنه زمان و مکان مراسم را اعلام کنند القاب و ‏‎ ‎‏عناوینی به کار نبرند‏‎[2]‎‏ و فقط بگویند حاج آقا سید روح‏‏‌‏‏الله خمینی.گفت: آقا نمی‏‏‌‏‏شود، ‏‎ ‎‏شما یک مرجع هستید، مرحوم حکیم هم یک مرجع. نمی‏‏‌‏‏شود که به هنگام اعلان ‏‎ ‎‏مراسم ختم برای ایشان القاب و عناوین گفته شود برای شما نه. خلاصه، در مورد این ‏‎ ‎‏مسأله هم کلی با امام کلنجار رفتند ولی امام قبول نکردند.‏

‏مجلس ختم برگزار شد و حضرت امام آمدند و در مجلس نشستند. آن ایام مجالس ‏‎ ‎‏در مسجد هندی برگزار می‏‏‌‏‏شد و معمولاً حضرت امام بعد از هفت یا هشت نفر وارد ‏‎ ‎‏مجلس می‏‏‌‏‏شدند و همیشه چهار زانو می‏‏‌‏‏نشستند و گاهی وقت‏‏‌‏‏ها انگشتانشان را دور هم می‏‏‌‏‏چرخاندند. آن روز ایشان سرشان پایین بود. من دقت می‏‏‌‏‏کردم و می‏‏‌‏‏دیدم تمام ‏‎ ‎‏مجلس را زیر نظر دارند. کسانی را که وارد یا خارج می‏‏‌‏‏شدند زیر نظر داشتند و برای ‏‎ ‎‏کسانی که باید احترام گذاشته می‏‏‌‏‏شد قیام می‏‏‌‏‏کردند. برای برخی مراجع و اساتید و ‏‎ ‎‏بزرگان احترام فوق‏‏‌‏‏العاده‏‏‌‏‏ای قائل بودند. در مجلسِ آن روز، افراد نزدیک به در از بیت ‏‎ ‎‏آیت‏‏‌‏‏الله حکیم بودند. خود مرحوم آیت‏‏‌‏‏الله حاج یوسف حکیم هم بود. ایشان واقعاً ‏‎ ‎‏شخص با معنویتی بود. سایر آقازاده‏‏‌‏‏های مرحوم حکیم، آقای حاج سید باقر حکیم هم ‏‎ ‎‏آنجا ایستاده بودند. در آن لحظات جمعی از مقامات عالیه عراق وارد شدند: نماینده ‏‎ ‎‏رئیس جمهور و استاندار کربلا، مدیر شرطه کربلا و شهربانی و شهرداری کربلا و ‏‎ ‎‏نجف، قائم مقام و مجموعه‏‏‌‏‏ای حدود چهل یا پنجاه نفر از مسؤولان وارد شدند. ورود ‏‎ ‎‏این افراد مجلس را تکان داد. همه بلند شدند، بزرگان هم قیام کردند ولی من این ‏


‏صحنه را فراموش نمی‏‏‌‏‏کنم که دیدم امام مثل دقایق پیش همان گونه نشسته‏‏‌‏‏اند و ‏‎ ‎‏سرشان هم پایین است. آنان یکی‏‏‌‏‏یکی آمدند جلوی امام زانو زدند و دست ایشان را ‏‎ ‎‏بوسیدند و به امام سلام کردند. ایشان فقط می‏‏‌‏‏فرمودند: علیکم السلام. نه سرشان را بالا می‏‏‌‏‏کردند و نه توجهی به آن‌ها می‏‏‌‏‏کردند. آقای سید باقر حکیم و دیگر بزرگان بیت ‏‎ ‎‏آیت‏‏‌‏‏الله حکیم مبهوت مانده بودند که امام چه رفتاری با این‏‏‌‏‏ها دارد، با آن‌ها قهر است؟ ‏‎ ‎‏از دستشان ناراحت است؟ چه مشکلی وجود دارد؟‏

‏امام آن روز یک رفتار عجیبی با آن‌ها داشتند که این حرکت در میان مردم آنجا ‏‎ ‎‏فوق‏‏‌‏‏العاده عزت وار بود و درسی بود برای دیگران که چگونه باید با سیاستمداران و ‏‎ ‎‏طاغوتیان برخورد کرد.‏

  • . آیت الله سید محسن حکیم در خرداد 1349 از دنیا رفت.
  • . آن ایام رسم بر این بود که اگر مجلس ختمی از سوی مرجعی برگزار می شد پنج ـ شش دقیقه مانده به  اذان ظهر یا مغرب از مأذنه اعلام می کردند که مراسم ختمی از سوی فلان شخص برگزار می شود و خبر را  اینگونه به اطلاع مردم می رساندند و به هنگام ذکر نام مراجع القاب و عناوین خاصی برایشان به کار می بردند  (راوی).